Friday, July 11, 2014

آیا دنیا به ساعت 10 صبح یک روز آفتابی وارد می شود؟



مانیفستِ همراهی!
در استقبال از پایانِ دورانِ "جاهل بازی"، در دهکدۀ جهانی

«این نوشته برای طرح در ابعاد زمینی نوشته شده (ویرایش اول، 10 جولای 2014) و برای اولین بار در فیس بوک منتشر می شود، از تمامی انسان هایی که با آن احساس همراهی می کنند، می خواهم با به اشتراک گذاشتن آن، فرصتِ نقد و گسترش این "دعوت به وحدت و همراهی" را به بیرون از مرزهای جغرافیایی، فراهم نمایند.
باشد که ما نیز سهم خودمان را از ساختن دنیایی زیباتر و زیستنی تر به عهده اجرا گرفته باشیم!»

از حدود 7000 یا 3000 سال پیش اندیشمندان انسانی در جوامع پیشرو هر روز بیشتر از دیروز به این باور نزدیکتر می شده اند که مدیریتِ حیات انسانها بر روی زمین یک ماموریتِ زمینی و معین است. همزمان، آئین نامه هایی برای تسهیل حیات در جوامع انسانی تدوین و استقرار یافتند که هر یک در زمانِ خود نوآوری و دخالتِ در ادارۀ امور ماورای درک تا دیروز قرار داشتند.

همزمان با مهارِ نیروی بخار و انقلاب صنعتی که به دنبال آن اتفاق افتاد، انسان ها نقش مُهر خود را بر سیرتحولاتِ طبیعی بر روی زمین منقوش کردند و ما به دنیایی انسانی تر وارد شدیم. تا آن روز ارتباطِ انسان با طبیعت، ارتباط یک طرفۀ مادر فرزندی بود و در این ارتباط زمین به عنوان "دهنده" و انسان ها به عنوان "گیرنده" هر یک به کار خویش مشغول بودند.

انقلاب صنعتی، انقلابی بزرگتر از تصورِ آحاد انسانی، طبقۀ انقلابی سرمایه داری را به مجموعۀ انسان و طبیعت اضافه کرد. سرمایه داران نمونه های انسانی بودند که برای بهره برداری از امکاناتِ موجود بر روی زمین سر از پا نمی شناختند. آنها برای اولین بار به جامعۀ انسانها نشان دادند که برای بدست آوردنِ آرزوهای دیرینه، یا راهی وجود دارد و یا می توان راهی ساخت!

اندیشمندانِ زیادی شروع دوران پس از صنعتی شدن را تشخیص دادند و نرم افزارِ مدیریت این دوران را نگاشتند؛ در این میان نویسندگانِ مانیفست کمونیست، اما شبحی را شناسایی کردند که بر فرازِ جهان صنعتی حضور یافته بود و بر این اساس توانستند، طلوع فجرِ غلبۀ انسانها بر طبیعت را رقم بزنند.

لازم شده بود که انسانها از آن چیزی که مادر طبیعت در اختیار آنها قرار می داد، استفاده کرده، محصولات جدیدی را تولید بنمایند که با اضافه شدنِ آنها بر روی طبیعت، ثروت بیشتری بر روی زمین انباشته شود.

به نظر من مهمترین و اولین بخش از تغییرات که توسط انسانها بر روی زمین ایجاد شد و ماهیت "دهندگی" و "گیرندگی" قرون و اعصار متمادی را بصورت بنیادی تغییر داد، احداث راهها برای دسترسی های بیشتر بود.

از آن دوران تا کنون ارتباط انسانها با زمین و طبیعت بطور عام به سرعت در حالِ گسترش از وضعیت موجود به وضعیتی بوده که جمع جبری ثروت های موجود بر روی زمین را با ضریب رشد قابل توجهی گسترش داده است. 

البته چنین سهل که در سطور بالا تصویر کردیم، همه این تحولات به راحتی واقع نشده اند. انسانها در این مسیر با انواع اقسام از مصائب روبرو بوده اند، ولی در یک ارزیابیِ اولیه، بزرگترین عامل باز دارنده "جهلِ ناشی از تنگ نظری" بوده است. من برای شناسایی این تقابل به حضور دانشمندان و اندیشه ورزانی که عمر و تلاشِ خود را صرف ایجادِ شناخت از واقعیت های موجود کردند و در مقابل، بخشی از انسانها را می بینم که با ایجاد ارتباط های خلل ناپذیر، سعی بر حفظ وضع موجود با ناچیز انگاشتنِ ارتباطِ دانایی انسان ها با افسانه های آسمانی را داشته اند.

طنز جالبی است که به همان میزان که با دستآوردهای بشری، حق حیاتِ سهل تر و مفیدتر ممکن می شد، جزم اندیشان به آدم سوزی و سرکوب اندیشه ورزی تا به آنجا ادامه دادند که امروز می توان به راحتی نشانه های زیادی را پیدا کرد که عبادتگاهها، کلیساها و مراکز قدرتِ آسمانی را با قساوت های غیر قابل قبول ولی دهشتناکی معرفی می کنند.

موضوعی که در این یاداشت می خواهم به آن بپردازیم، بررسی سیر تحولاتِ تاریخی در این خصوص نیست. اگر تا همین جا موفق شده باشم که به تغییرِ شگرف جابجایی در "دهندگی" و "گیرندگی" بین انسانها و زمین نوری بیاندازم، در واقع ماموریت اصلی این یادداشت به انجام رسیده است.

بر آنم که در دنیایی که امروز ما در آن زندگی می کنیم، جریانِ تاریخیِ تولید ثروت بر روی زمین به نیروی اصلی و تعیین کننده ارتقاء یافته است. مرز بین مفید بودن و غیر مفید بودنِ حضور انسانها بر روی زمین هم با همین مقولات خط کشی خواهد شد.

هرمان هسه شاعر در مصاحبه ای که با انیشتین داشت از او سئوال می کند که آیا خدا را قبول دارد، انیشتین در جواب او می گوید "البته آن خدایی را که می شناسد، اصلاً شبیه خدای خاخام ها و کشیش ها نیست، چرا که خدای آن ها خیلی شبیه انسان هاست و صفاتی که به او نسبت داده می شود، از خشم و عطوفت تا تعیین پاداش و مکافات، بیشتر به روحیاتِ انسانی شبیه است تا آن چیزی که من از آن سراغ می گیرم".

من نیز با نگاه به تحولاِت امروزی در عرصۀ زندگی انسانی، به نقیصه ای مشابه متوجه می شوم. آنها که - به هر دلیل - قادر نیستند در ارتباط جدیدِ بین انسان و طبیعت - مادر زمین -قدرتِ دهندگی انسان و ظرفیت دریافتِ زمین را هضم بکنند؛ ارتباط بین تولید و انسانِ مولد را با صفاتی از خشم و عطوفت تا تعیین پاداش و مکافاتِ متعلق به ضعیف ترین روحیاتِِ شناخته شدۀ انسانی محدود شده می خواهند. امری که نه درست است و نه می شود به آن کرنش کرد!

و اما... برمیگردم به سئوالِ موضوعِ این یادداشت؛ آیا ساعت 10 صبح یک روز آفتابی بر روی زمین فرا رسیده است؟

جواب من به این سئوال مثبت است. اگر انقلاب صنعتی با ایجاد اولین طبقۀ انقلابی در تاریخ بشر، طلوع فجرِ حضورِ انسانِ "دهنده"، به قرون متمادی از استفادۀ یکطرفۀ انسان از طبیعت پایان داد، که داد! دورانِ تسریع در این روند، با کنار گذاشتنِ کلیۀ عواملی که این رابطه زا محدود می کنند، سالهاست که شروع شده و هیچ خط مرزی بین انسانهای مولد و هم افزایی انسانها برای تولید و افزودن بر ثروت زمین، نمی تواند  وجود داشته باشد و یا به رسمیت شناخته شود.

ارزیابی امروز من با توجه به مقادیر اندازه گیری شده و قابل اندازه گیری، نشان می دهد که اگر انسان ها بتوانند تا سال 2025 موضوع استفاده از انرژی های طبیعی - نور خورشید و نیروی باد - را در خدمتِ تامین انرژِیهای لازم برای ادامۀ حیات تبدیل بکنند! مهمترین گام های بعدی در رسیدن به دنیای بهتر برای همۀ انسان ها فراهم خواهد شد.

و... برای چنین جامعه ای در "دهکدۀ جهانی شدۀ حضور انسانها بر روی زمین" هیچ چیزی بهتر و مفید تر از "جمع کردن بساطِ جاهل بازی" و "وحدت عمل و همراهی بی دریغِ تولیدکنندگانِ زندگی بهتر بر روی زمین" نمی تواند، وجود داشته باشد!

پنج شنبه 19 تیر ماه 1393
(نقل از صفحه فیس بوک احمد سخایی)

Monday, July 7, 2014

برگی از تاریخ که بر ما ورق می خورد - در ضرورتِ دفاع از حقوق انتخاباتی مردم افعانستان


دوست دانشمندی - که هر کجا هست شاد و فیروز کام باد! در سالهای 1365 با من در شیلات ایران همکار بود و از استادان دانشگاه که ماموریت خدمت در شیلات را داشت.
در شبهای درازی که در انزلی و در جریان ماموریتِ بازسازی سردخانه 700 تنی انزلی در کنار هم بودیم، خاطره ای را تعریف می کرد، با این مضمون که در سالهای 1355-1356 در ژاپن برای پروژۀ دکترا دانشجو بوده و مقاله ای نظرش را جلب کرده بود با این مضمون که:
«با محبوبیتی که جیمی کارتر در آمریکا دارد و برنامه های اساسی که در پیش گرفته است، زمان برای خاتمۀ عمر جمهوریخواهان در سیاست ورزی آیالات متحده آمریکا به شمارش معکوس افتاده» و... نویسنده جمعبندی کرده بود که «اگر جمهوری خواهان تا انتخاباتِ 1980 نتوانند، موجباتِ شکستِ جیمی کارتر را فراهم بکنند، تومار جمهوری خواهی از تاریخ آمریکا برچیده خواهد شد.»(نقل به معنی)
جمعبندی مشترکی که در آن شبهای دراز با هم به آن رسیدیم، توجه به این واقعیت بود که جمهوری خواهان با تمامی امکانات خود به میدان آمدند و موضوع انتخاب جیمی کارتر برای دور دوم را منتفی ساختند.
بسیاری از فعالین سیاسی در ایران امروز که فرصت حضور در آن سالها را داشته اند، هر یک به نوبۀ خود، تجاربی با گوشت و پوست و استخوان، از آن سالها به یاد دارند.
****
موضوع کمربند سبز دور اتحاد جماهیر شوروی و طرحهای مشترکِ خانم تاچر و راست جهانی از سالهای 1978، که منجر به فرا روئیدن "ریگانیسم - تاچریسم" شدند را در کنار لشکرکشی شوروی به افغانستان و تحولات السالوادور و پیروزی ساندنیست ها و... در کنار هم گذاشتیم و دور از انتظارمان نبود که حلقۀ محاصرۀ شوروی هر روز می تواند تنگتر شده و تحولات اساسی در تاریخ بشر ایجاد نماید.
****

امشب که این یادداشت را می نویسم، بدنبال "سنت تقلب سازمان یافته در آمریکا" که انتخابات "ال گور - جورج بوش پسر" را به نفع جمهوری خواهان تمام کرد، با موضوع اعتراضاتِ عبدالله عبدالله در افغانستان روبرو هستیم.
واقعیت این است که جهان متمدن در مقابل دستکاری و تقلب در انتخابات مسئول است و همه با هم واردِ فاز جدیدی از ضرورت مقابله با دستکاری آرای مردمی می شویم.
بخاطر داریم که در انتخابات ریاست جمهوری دور قبل در افغانستان نیز با این پدیده روبرو بودیم و عبدالله عبدالله در آن زمان به دنبالِ الگور در سال 2000 با پذیرفتن نتایج مشکوک انتخاباتی به دمکراسی نیم بند فرصت داد تا بلکه تا دور بعدی - همین انتخابات که دور دوم آن در 24 خرداد 93 انجام شد - به بازسازی بنیان های خود بپردازد و تمامی شواهد نشان می دهد، که موفق نشده است!
****
به نظر می رسد، وقت آن شده باشد که به تقلب های سازمان یافته در انتخابات در جای جای کرۀ زمین خاتمه داده شود. دستکاری و دخالت در موضوع انتخاباتِ مردمی، که از دستکاری در فرصت های کاندید شدن شروع می شود و به دستکاری در نتایج، که با دریدگی انجام می شود، ادامه می یابد!
برآنم که این موضوع به هیچ وجه موضوعی خُرد و ملی محسوب نمی شود. گلوگاههای 35 سال اخیر در تحولات تاریخی، از ایالات متحده تا افغانستان، را که کنار هم می گذاریم؛ به روشنی بیانگر این واقعیت است که اگر همین امروز بلندترین صداهای بین المللی علیه این روال بلند نشود، و دنیای متمدن و حتی سازمان ملل در موضوع "تقلب سازمان یافته در انتخابات" ورود نکند، سیکل معیوبِ توطئه و دستکاری در آرای مردم می تواند ادامه یابد! موضوعی که دمکراسی جوان در دهکدۀ جهانی را به شدت تحدید خواهد کرد.
****
بنظر من و با جمعبندی ساده ای که از تحریم های بین المللی علیه ناقضین حقوق بشر بدست آمده است - بخصوص تاثیرات آنی که از تهدید به تحریم های اقتصادی روسیه، در اکرایین، شاهد بودیم - «بایکوت» و تحریم های ملی و بین المللی ناقضین حقوق شهروندان، به عنوان یک راهکارِ عملی و به غایت مسالمت آمیز معرفی شده و دنیای متمدن با این ابزار و قاطعیت در تحریم های ملی و بین الملی قادر است، از این فاز "چالش های اساسی در رعایت حقوق شهروندیِ شهروندانِ جهان" استفاده نماید!

برای افغانستان و کمپینِ عبدالله عبدالله - جریانِ اصلاح طلبی و همگرایی - در ورود به این عرصه شکیبایی و پایداری آرزو می کنم و بطور جد، از نهادهای بین الملی دمکراتیک و جامعۀ مدنی در ایران، برای تحریم و بایکوتِ جریانی از سیاست ورزی در افغانستان که در مقابل تلاش های بین المللی برای روشن شدنِ ابعاد تقلب در انتخابات افغانستان مقاومت می کند و چوب لای چرخ روشنگری گذاشته است، انتظارِ همراهی و استواری دارم.
مردم افغانستان، بعد از این همه سال که از آنها به عنوان ابزار سیاستِ راست جهانی و نئوکانها استفاده شده است؛ حق دارند، فرصت انتخاب رئیس جمهور مورد نظر خودشان را داشته باشند!
دفاع از حقوق انتخاباتی مردم افعانستان، دفاع از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن شهروندان جهان! و... دفاع از حقوق شهروندی من و شما هم هست!
  • سه شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۳
  • (نقل از صفحه فیس بوک احمد سخایی)

پی نویس؛
انتخابات سال 2000 در ایالات متحدۀ آمریکا: حدود ساعت 10 صبح بود که بخشی از رای دهندگان آمریکایی که در نظر داشتند تا در انتخابات سال 2000 به ال گور رای بدهند، در جلوی حوزه های رای گیری جمع شدند و اعلان می کردند که به دلیل طراحی برگهای 
رای گیری - عکس پیوست - به اشتباه به کاندید دیگری (پت بوخمن) رای داده اند. - حوزۀ رای گیری پالم بیچ – عکس ذیل


آنها به حساب اینکه اسم الگور که در سمت چپ و در ردیف دوم نوشته شده بود، دومین محل پانچ را علامت زده بودند.
در نتایج نهایی "پت بوخمن" که در نظر سنجی ها در پالم بیچ انتظار می رفت 0.5% آرای را داشته باشد، 5% رای آورد و تلاش های تیم "ال گور" نیز برای حذف این اشتباه بجایی نرسید!
****
این نمونه، به عنوان یکی از اولین مواردِ تقلب سازمان یافته، در هزاره سوم، در تاریخ ثبت است!