Thursday, November 29, 2012

قاشق چای خوری "مؤتلفه" در «بالاترین» - روایتی برای روشنگری



روایت است که شخصی به چشم پزشک مراجعه می کند و شکایت داشته که «موقع خوردن چای شیرین چشمش به شدت درد می کند» و...
اول اینکه باید تاکید بکنم بیماریی به سیاق بالا در 34 سال گذشته همواره یکی از بیماری های رایج در ایران بوده و بعید می دانم برای کسانی که در 34 سال گذشته نسیمی از کمیت و کیفیت زندگی ایرانی بر آنها وزیده است. این بیماری را با آدرسی که خواهد آمد، نشناسند.

مروری بر مشخصات شخصیتی "موتلفه":

موضوع ساده و روشن است، گروهی از نزدیکان به رهبران حاکم در ایران - به هزار و یک دلیل - از روز تشکیل دولت جمهوری اسلامی در بخش های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران حضور داشته اند که به "مؤتلفه" شناخته می شوند. نشریهء هفتگی به نام "شما" و حضور نسبتاً دائمی در عرصهء بازار و وزارت های طولانی در امور بازرگانی، فرهنگ و سیاست را بر عهده داشته و تا سالهای اخیر که گوی محافظه کاری راست توسط "اصولگرایانِ" سازمان دهی شده توسط جریان "مصباحیه" از دست آنها بیرون کشیده شد. مصدر جناح های محافظه کار راست را در اختیار داشته اند.

حضور دائمیِ "خیلی مسلمانِ" عسکراولادی در هئیت منصفهء مطبوعات و نقش بازی کردن به عنوان نمایندهء بازار سنتی از دیگر پایگاه های دائمی آقایان بوده و "شیار حضورِ" اندیشه و عمل این گروه بر گردهء اکثر فعالین اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایران، کشیده شده است – حیف است که به درگیری دائمی زنده یاد محسن نوربخش رئیس کل بانک مرکزی و وزیر هاشمی با این جریان تا روزی که ایشان فوت کردند، اشاره نشود-. (به حضور دائمی این جریان سیاسی – اجتماعی در تمام سالهای اخیر بر مصدر امور حساب 100 امام و کمیته های امداد نیز می توان اشاره کرد.)

موتلفه از نظر جهان بینی در دوران رونق بازار سنتی و به نمایندگی آنها اگر بدنیا آمده باشد. در دوران رشد سرمایه داری وابسته و مونتاژی زمان شاه عملاً به بازوی اجرایی جریان سیاسی بازار سنتی تبدیل شد و هنوز هم بعد از 34 سال و تولد و رشد سرمایه داری نظامی – امنیتی در ایران، بطور فعال و به نمایندگی از بخش سنتی بازار ایران – آن حداقلی که هنوز باقی مانده – مشغول است.

در این یادداشت در نظر دارم بیشتر به مشخصات شخصیتی این جریان اشاره داشته باشیم. خلاصه ای هم که به عنوان معرفی در بالا نوشته شد، صرفاً برای ورود بر این ویژگی ها منظور نظر بود.

مؤتلفه یک جریان تاریخی است، که:

-          از نقطه نظر جهان بینی، تنگ نظر و به حدت ایدئولوژیک؛
-          از نقطه نظر اجتماعی، سنتی؛
-          از نقطه نظر اقتصادی، معتقد به عدالت در وجود فقیر و غنی و مروج حق طبیعی انسان ها بر جان و مال؛
-          از نقطه نظر سیاسی، معتقد به دیکتاتوری ایدولوژیک سنتی و مروج اندیشه های آزادی بازار؛
-          و...
بوده و به شدت از توسعه در همهء جوانب احتمالی آن بیمناک و گریزان است.

این قلم در جریان تجربهء روزمرهء کار و زندگی اقتصادی، در این جریان، تمامی ویژگی های دلالی و خصوصیات خُرده بورژوائی که از نظر اقتصادی صاحب سرمایه و مال شده است و لیکن جرئت پا گذاشتن به دنیای "بورژوازی کلاسیک" را نداشته است، را بعین دیده و در تصمیمات اساسی، حضورِ جریان ایشان در سیاست ورزی و حکومت داری را در 34 سال گذشته در رصد داشته ام.

همهء آنچه نوشتم را بدین منظور ردیف کردم که بتوانم از این جریان و اسم تشکیلات سیاسی آن – مؤتلفه – تصویر ذهنی برای خواننده ایجاد نمایم. تصویر ذهنی که در آن می توان مجموعه ای از خصوصیات متناقض ولی رشد نایافته را در "شخصیت" شناسی جامعه شناختی باور داشت.

در ادبیات سیاسی جهان از این قبیل شخصیت های "آویزان" بین «تعلق خاطر به گذشته»، «خواهان راحتی با حداقل تلاش در حال» و «نگران و بیمناک از آینده»، بسیار می توان سراغ گرفت. از این روست که وقتی قصد نداریم با پاک کردن صورت مسائل از روبرو شدن با آنها فرار کنیم مجبور خواهیم بود با نگرشی مومن به دنیای «نه سیاه و نه سفید، بلکه خاکستری» با آنها روبرو شویم.

تعلق خاطر به گذشته و تنبلی و راحت طلبی در حال و ترس از آینده، خطرناک ترین ویژگی های شخصیتی است که می تواند تاریخ زندگی فرد و یا جامعه ای را ضایع و تباه نماید. اگر توانسته باشم با این یادداشت این سه "خائن" را از خفای توجیهات ایدولوژیک بیرون کشیده و نشان دهم؛ وظیفهء این یادداشت به انجام رسیده است.

***** 

برمی گردم به «قاشق چای خوری "مؤتلفه" و بالاترین»:

واقعیت این است که سایت بالاترین با استفاده از آخرین دستآوردهای علمی و در رودخانهء دمکراسی نامحدود اینترنت جهانی نقش قابل توجهی در نزدیک کردن جامعهء ایرانی به دهکده های به شدت کوچک شوندهء جامعهء جهانی بر عهده گرفته و تا کنون با فراز و نشیب هائی در این مسیر مصمم ظاهر شده است.

حیف است که با تنگ نظری زاییدهء توهمات مؤتلفه ای و بدست دوستانی که بالاترین را ماُمنی برای ترویج و دست یافتن به آرزوهایشان یافته اند توسط سه گانهء:

-          تعلق خاطر محافظه کارانه به گذشته؛
-          تنبلی و راحت طلبی بی زحمت در حال؛
-          و نگران و وحشت زده از تغییرات پیش رو در آینده؛
آنرا ضایع نماییم.

و اما حکایت امروز!

برگی از مباحثات فی مابین سه کاربر در بالاترین را – با قدری نشانه گذاری- بصورت کپی پیست برای خواننده ارائه می دهم. در جامعهء ارزشمند داخل بالاترین:

1-       جائی که به این خاطر طراحی شده که هرکس هر موضوع و یا خبری را که دوست داشت در صحن آن ارائه دهد.
2-       هیچ اشکالی دیده نشده که یک "خبر" به نقل از ده ها خبرگزاری و به صورت تکراری در آن وارد شود.
3-       و محدودیتی برای انعکاس خبر از یک "سایت" با دامنه های – دات کام، دات نت، دات ارگ و... وجود ندارد.
در برگهء تقدیم شده مشاهده می کنیم که «وبلاگ ستار بهشتی» توسط من با دامنه ای غیر از "دات کام" ارائه شده و این خبر خوش که «وبلاگ ستار» با دامنه هائی به تعداد کشورهای آزاد در دنیا قابل دسترسی است و اقدام "جباران" برای خفه کردن صدای ایشان، باعث ایجاد "پژواک" صدای آزادیخواهی «ستار» شده است، که گوش جباران را کر خواهد کرد؛

-          معرفی شده است.
-          این موضوع توسط دوست گرامی " Ashkanjan" به عنوان خطا در قوانین بالاترین مورد اعتراض قرار گرفته.( گفتدوست عزیز شما آگاهانه لینکهای بلاگ اسپات را با تغییر دادن extention آن (ca,com,se,co.uk) چندین بار میفرستتید و این کار خلاف قوانین بالاترین است.)      
-          توضیحی با این مضمون «  Ashkanjan گرامی! تا جائی که من می دانم این از امکانات رسانه است و من اینکار را برای ارسال یکی از یادداشت های بلاگ اسپات "ستار" هم انجام دادم.و زیر آن کامنتی هم گذاشتم تا آنهائی که فکر می کنند با حذف فیزیکی و ایجاد محدودیت و سانسور می توانند صدای جوانان را خفه کنند. فکر خطا دارند.
به هر حال اگر این موضوع ایراد دارد. پرسجو می کنم و نظرم این است که به عنوان قابلیت های بلاگ اسپات و فیس بوک و غیره از گسترش آن حمایت شود. فکر نمی کنید دنیای بدون "تویئت"، فیس بوک و... امروزها دنیای کوچکی باشد؟ » از طرف متهم به معترض داده شده،
-          کاربر گرامی " teaspoon" بجای جواب و روشنگری به متهم با تعداد متنابهی گزارش منفی به سیستم اتوماتیک بالاترین،
-          باعث بسته شدن حساب کاربری من به مدت 30 روز و بلاک شدن امکان دادن لینک از وبلاگ «ایران آباد» با ادعای – اتوماتیک – نقض قوانین بالاترین شده است.
امروز که این نوشته را می نویسم، حداقل 21 روز هست که دارم با خودم کلنجار می روم. اینکه به کدام زبان باید به دوستانم در بالاترین این پیغام را برسانم که ای عزیز:

-          در دنیائی که شبکه های خبرگزاری با ثروت های میلیاردی با دامنه های متغییر و متعدد در حال بمباران خبری ما هستند.
-          بستن حسابی که به زودی توسط ارباب ستم و به جبر مشت و لگد و یا داغ و درفش بسته خواهد شد و هزینهء نشر آن را جهان سرمایه داری – بی دریغ و بدون درخواست هزینه – فراهم کرده است، نشان از کدام لیاقت یا شجاعت را دارد؟!
-          دل آدمی وقتی بیشتر می سوزد، که " teaspoon" در مقابل توضیحی که دریافت کرده از صرف یک "کلمه" دریغ دارد! و بعد از اینکه وبلاگی را که با خون جگر برای تاثیر در دنیای بمباران اطلاعاتی نوشته می شود را بست و بلاک کرد!...
-          پشت کامپیوتر می نشیند و مسلسل وار به لینک هائی که در شکایت از ظلمی که بر «ستار» رفت، دکمهء لایک می زند.
یقین دارم که خواننده – حتی " teaspoonیا  Ashkanjan " – در این نوشته ذره ای از دلخوری شخصی نمی تواند پیدا کند. – چون وجود ندارد-

برآنم که می شود دانست و فهمید که اگر قلمی بعد از 34 سال حکومت "دهشت" در ایران هنوز می نویسد؛ را باکی از "کودکی" های مؤتلفه ای – حتی از دوست – نیست.

این نوشتم که درسی باشد! برای همهء ما که «اگر "موتلفهء" ایرانی در نشریه ای بنام "شما" بیش از 30 سال است که "منوئیات" خود را به نام "مردم" – این بخش از ادبیات "شما" کپی برابر اصل کیهان شریعتمداری است – به خورد حاکمان در ایران داده است، از ما بعید است که امروز و یا در احتمال حضور در قدرت سیاسی در ایران فردا، زندگی را با این ابزار کودکانه تهدید کنیم.»

انتظار دارم بعد از نشر این نوشته و رسیدن آن بدست دوستانی که در این بازی شرکت داشتند. مثل بزدل ها با هم رفتار نکنیم. جدل منطقی! تنها اسلحهء واقعی اندیشه ورزی است. بگذار تمامی استخوان بندی منطق من با دلایل قوی تر در هم کوبیده شود! که 34 سال است در حسرت دنیایی از این دست دلسوزانده ام!

اول آذر 1391


صفحه ای از صحنهء روزگار ایرانی وقتی هنوز نمی داند. به دنبال چه چیزی هست
کسی قرار نیست بجای من و تو تصمیم بگیرد! ای دوست

No comments:

Post a Comment