Monday, October 8, 2012

دون کیشوت های "فرضآنه"(*) و افسانهء دلار های تقلبی



فراز اول:
بچه که بودیم، دائی ما هم جوان تر از امروز بود. جوان برآزنده ئی محبوب خاص وعام. سید بود و معجزاتی هم داشت از جمله اینکه از هیچ ماری نمی ترسید- هروقت در شهر ماری پیدا می شد، اهالی می آمدن سراغ "سید" و او آنها را از این مهلکه نجات می داد-.
دائی، شوخی ساده ای با ما می کرد:وقتی به خانهء ما می آمد. می دویدیم به استقبال اش و البته ما را تحویل می گرفت و اگر چیزی "خوردنی" در دست ما بود می گفت: اینو بده من ، شتر برایت درست کنم! حرکت بعدی همیشه این بود. می گفت: اونه هاش نگاه کن – اشاره به پشت سر ما – ما نگاه می کردیم و شتری نمی دیدیم! وقتی برمیگشتیم و می گفتیم ما شتری ندیدیم. « البته خوردنی مان تمام شده بود!» می گفت خوب دیر نگاه کردی، رفت!(دیدی؟ ندیدی!)
دائی پیر شده ولی هنوز محبوبِ "خاص و عام" هست! «خداحفظت کنه، دائی!»

فراز دوم:
فرض کنیم  فردی "فرضآنه(*)" بر سرزمینی حاکم است.(فرض غلط و محال، که محال نیست؟!)
 به هر دلیلی "عزیزی" به "فرضآنه" مراجعه می کند و پیشنهاد می دهد. «قربانت کردم! طرحی دارم برای چاپ "دلار" که می تواند نیازهای دلاری مان را در مواقع اضطراری تامین کند!» "فرضانه" خوشش می آید و با توجه به "شرایط حساس کنونی" مجوز سرمایه گذاری صادر می شود.
ماشین های چاپِ بسیار پیشرفته به صورت سِری و به دهها برابر قیمت معمول تهیه می شوند. در محل امنی که کسی نباید از آن اطلاع داشته باشد مستقر می شوند و کارِ چاپ – از این به بعد لغت "تولید" را استفاده خواهیم کرد-  شروع می شود.
مشکلات تولید شروع می شود. (بدبختی اینجاست که برای جلوگیری از رواج جنس تقلبی در هر مغازه ای ابزار مناسب برای تشخیص "اصل" از "بدل" موجود است.)
کاغذ مورد نیاز فقط در کارخانه های بخصوصی و زیر نطر خزانه داری آمریکا تولید می شود. جوهر و ملزومات دیگر هم به همین منوال است. تیم تدارکاتی برای خرید مواد اولیه  از بازار سیاه گزارش نهائی را آماده می کند. با توجه به اینکه مواد باید تحت پوشش جاسوسی، امنیتی و بصورت قاچاق تهیه شوند. قیمت تمام شدهء چاپ هر دلار گرانتر از یک دلار است.
نکته دیگری هم در گزارش به "فرضآنه" هست. اینکه میزان دقیق دلارهای تولیدی توسط خزانه داری آمریکا رصد شده و صورت حساب صدور برگه های دلاری متعاقباً ارسال خواهدشد.
متن:
خبرگزاری های متعدد و مسئولین در بحران اخیر ارزی در ایران از مردم خواسته اند. مواظب خرید و فروش دلارهای تقلبی باشند.

چه نکاتی در این خبر وجود دارد؟

1-       توهم!  یعنی اینکه: « طرف فکر می کند بحران نقدینگی که توسط دولت نادانی به بوجود آمده است. در صورت عدم خرید دلار به خلوت "بانک ها" برخواهد گشت.»
2-       نادانی! یعنی : «نمی داند و یا خودش را به ندانستن زده که با توقف رونق خرید دلار، غول نقدینگی به طرف ماشین، لوازم برقی، صنعتی، آجر و سیمان و النهایه زمین و مسکن سرازیر خواهد شد و آخرین مقصد آن "سفره های مردم" است!»
3-       کلاهبرداری! یعنی اینکه: «حالا که طرف ارزش دارائی خود را نمی داند. فعلاً ما جیبش را خالی می کنیم. بعداً خدا کریم است!»
4-       جهل! یعنی : ... «آنکس که نداند و نداند که نداند!»(فکر میکنم فراز های اولیهءاین گزارهء ادبی را همهء ایرانیان بلد باشند.)
5-       حکایت «آش نذری ملانصرالدین»! یعنی اینکه: « امر بر خود او "مشتبه" می شود و هر چهار عمل فوق را با پشتکار پی میگیرد».

چه باید کرد؟

-          جنس تقلبی نباید خرید! برای تشخیص اصل وبدل هر جنسی به قدر کافی ابزار وجود دارد.
-          کلاهبرداران را باید افشاء کرد.
-          باید مواظب بود کسی گنجیشک رنگ شدهء "فرضانه"  را جای بلبل "فرزانه" به ما قالب نکند.
-          و... زندگی باید کرد!
در ضمن، بهتر است آدم با خوک کشتی نگیرد.(موجود کثیفی است)    

جمعبندی برای امروز:
اگر توانسته باشم لغت جدیدی را به فرهنگ سیاسی ایرانیان معرفی نمایم. کاری هنری و ادبی "تولید" شده است!

(*)  فرضآنه: کسی است که بیشتر از 20 سال است که تحت نظر او دلار تقلبی با «هزینه تولید هر دلار بیشتر از یک دلار تولید می شود و فکر می کند، خیلی زرنگ است.» توهم، نادانی، کلاهبرداری، جهالت و انطباق با حکایت «آش نذری ملانصرالدین» از دیگر ویژه گی های اوست.  کاربرد عملی استفاده از این لغت می تواند این باشد که بجای "خودتی" که بیشتر بار فرهنگی غیر مودبانه دارد، استفاده شود.

17 مهرگان 1391

No comments:

Post a Comment