Monday, August 27, 2012

نقدی بر "اولویت چیست؟" (یادداشت علیرضا علوی تبار) - جامعه باید بتواند به گرد خود حصاری از امید عظیم و فراگیر بکشد



«قبل از هر چیز نباید فراموش کنیم که جوهره جریان اصلاح طلبی ، “نقد وضع موجود” است. با نقد وضع موجود است که ما از جریان “محافظه کار” به عنوان مدافع وضع موجود متمایز می شویم.» نقل از یادداشت "اولویت چیست؟"(اینجا)

آنچه از "نقد وضع موجود" با آقای علوی تبار اختلاف برداشت دارم. این است که "نقد وضع موجودِ" آن عنصری که با مشخصهء "ما" در نوشته ایشان معرفی شده است بر نقد جریان "محافظه کار" اولویت دارد. ( معلوم نیست چرا دوستان از "نقد وضع موجود" خودشان می هراسند.)

 وقتی که بزرگترین آرزوی روشنفکران ملتی باز گشت به جامعه شناسی 1400 سال پیش است و الباقی جماعت نیز تمامی هم و غم خود را برای توجیه دوره قبل از "آن عقب کشیده شدن" محدود می نمایند. «میل به زندگی برای آینده گناه محسوب می شود و راهِ گذشتن از این مسیر - از هر بخشی از اجتماع که می نگری - در موقعیت گریز از آینده و تحولات لاجرم ناشی از آن تعیین می گردد!» سناریو زندگی حداقل 33 سال گذشته شکل خواهد گرفت و بشر ایرانی در سیکل معیوبِ تلاشِ بی حاصل گرفتار خواهد ماند.

 با نگریستن به پیش رو و تعیین هدفِ بزرگی برای خود می توان از وقوع وضعیتی که زمان حاضر ما را تباه کرده و اصولاً هرگونه آرامش و کمال و رشد مسالمت آمیز را غیر ممکن می سازد، جلوگیری کرد.

« جامعه برای داشتنِ امکانِ حرکت به سمت جلو – افق مفروض – باید بتواند به گرد خود حصاری از امید عظیم و فراگیر بکشد. حصاری از کوشش امیدوارانه. برای خود  تصویری بسازد که آینده بتواند در آن توجیه شود و لذا تدوین ویژگی های این افق و معرفی واقعیت های قابل دسترس، اولین وظیفه و "اولویت" هر اقدام اجتماعی است.»

 نداشتن برنامه و سنگینیِ تجربهء شکست های دوره های اخیر در تدوین این ضرورت است  که در ادبیات اصلاح طلبی و حتی "جنبش" طلبان ایرانی  مغفول مانده است و باید به تدوین و ارائه آن اهتمام کرد.

تجربه حکومت مداری حاکمان امروز در ایران و تشدید پدیدهء دروغ گوئی و آمار سازی های گیج کننده خود ناشی از اشرافِ "تیم" حکومتی به این مبحث تئوریک است. « مشکلی که جریان اجتماعی حاکم را در حال حاضر از قدرتِ اعمالِ حاکمیت نیز خالی کرده در این واقعیت نهفته که رسالت تاریخی حیات او با مردم و شهروندان بر سر منافع و مطالبات، در مسیر خلاف هم قرار گرفته و در واقع موهبتِ هم جهت بودن با جامعه از جناح حاکم "سلب" شده است.»

واقعیت این است که جامعهء جوان ایرانی به مثابه هر موجود زنده ای فقط می تواند از درونِ افقی سالم و قوی، بارور شود. اگر ما نتوانیم به دور خود افقی روشن (افق یعنی دورترین خط ارتباط ومحل تلاقی "آنچه می توان بدست آورد" با "آنچه هنوز برای بدست آوردن آن آمادگی لازم وجود ندارد".) و قابل دسترس ترسیم نماییم تا شهروندان در محدودهء قابلِ قبولِ آن احساس نشاط، آسودگی وجدان، زندگی بی دغدغه خاطر و ایمان به آینده را قابل لمس بیابند. زندگی به سختی می پژمرد وبا شتاب به سوی مرگی زودرس  می رود.(چیزی که در 7 سال گذشته بر جامعه گذشته و قابل اندازه گیری هم هست.)





No comments:

Post a Comment