Wednesday, June 27, 2012

آشنائی با دکتر حسن عشایری - فرصت های استفاده از سرمایه های انسانی مان را دریابیم

آشنائی با دکتر حسن عشایری


               
خلاصهدکتر حسن عشايري متولد سوم فروردين ۱۳۲۰شهر تبريز است. وي داراي دكترا در رشته مغز و اعصاب، از دانشگاه فرايبورگ آلمان و استاد دانشگاه علوم پزشكي ايران - دانشكده علوم و توانبخشي است.
تحصيلات رسمي و حرفه ايحسن عشايري تحصيلات ابتدايي اش را در دبستان «رشديه» تبريز شروع كرد. با پايان اين دوره، به دبيرستان فردوسي رفت و تا كلاس يازدهم را آنجا گذراند. ولي ديپلم خود را از دبيرستان شماره يك «هدف» تهران گرفت و پس از آن، بلافاصله راهي آلمان غربي شد و به مدت بيست سال، به تحصيل در رشته پزشكي مغز و اعصاب (نورولوژي) پرداخت. طي زمان حضورش در اروپا، به هيچ وجه سفري به ايران نداشت و تمام وقت خود را صرف كسب علوم و مهارت و بررسي و تحقيق و پژوهش كرد. او ضمن تحصيل در حيطه علوم مغز، موفق شد تخصص روانپزشكي را هم به دست بياورد. - اخذ مدرك دكترا دررشته مغز و اعصاب، دانشگاه فرايبورگ آلمان - ۱۹۸۰ ميلادي - دريافت تخصص روانپزشكي در آلمان ،- عضو و مؤسس انجمن هاى «حمايت از حقوق كودكان»، «انجمن تلاشگران سلامت»، «دوستى ايران و آلمان»، «آسيب ديدگان اجتماعى»، «آزادگان و زندانيان»، «انجمن فرهنگى آريان پور»، «انجمن كاربرد موسيقى در بهداشت جسم و روان» و ...
-
سابقه تدريس در دانشگاههاى تبريز، شيراز، قزوين.
-
عضويت در هيأت تحريريه مجلاتى مانند: نشريه علمى - پژوهشى «انديشه و رفتار» [انستيتو روانپزشكى]، مجله «حركت» [دانشگاه تهران - دانشكده علوم تربيت بدنى] و مجله «علوم پزشكى ايران». همكارى با مجلات بين المللى «نورولوژى» و «نورو سايكولوژى».
-
نگارش شمارى از كتب و مقالات علمى از جمله: مجموعه مقالات درباره سمپوزيوم نوروپسيكولوژى [جلد اول، با همكارى دكتر محيط، دكتر براهنى، دكتر حبيب الله قاسم زاده]، مقاله نوروپسيكولوژى زبان و گفتار و اختلالاتش [ارائه شده در كنگره نوروپسيكولوژى آلمان غربى - ۱۹۷۶ ميلادى]، مقاله نوروتراماتولوژى (ضايعات مغزى) [در كنگره بين المللى هامبورگ - ۱۹۷۸ ميلادى].
دكتر حسن عشايرى كه بيش از ربع قرن به تحقيق و پژوهش و ارائه خدمات در خصوص علوم مغز و اعصاب و اختلالات رفتارى اشتغال داشته - و اين روند كماكان ادامه دارد - در تمام مراحل علمى خويش در پى كشف دلايلى براى چگونگى كاركرد مغز انسان و ناشناخته هاى اين دستگاه بوده است. او مغز را در قرن بيست و يكم كه قرن اطلاعات است، از هر نظر حائز اهميت مى داند و يادآور مى شود «ما در خصوص اين دستگاه شگفت انگيز كه بشريت خيلى قسمت هايش را نمى شناسد و حتى دانشمندان هنوز بخش هاى بسيارى از آن را كشف نكرده اند، با سؤالات و معماهايى مواجه ايم. زندگى سراسر حل مسأله است و اينها مجهولاتى است كه بايد به معلومات تبديل شود
او مى گوید: «يك بخش از موفقيت آدمى كار است. كار، مغز را ساخته است. از « پاولوف» پرسيدند: زندگى در چيست؟ گفت: در سه چيز؛ كار، كار، كار. منتهى كيفيت و استمرار كار هم از مسائل ديگرى است كه جزئياتش بماند براى همان آقاى پاولوف! ولى واقعاً كار منشأ زيبايى است. چه يدى، چه ذهنى. كار جمعى، كارى كه در خدمت ديگران و در خدمت علم باشد و كيفيت كار اهميت دارد. براى موفقيت هم شرايطى لازم است. اگر عقاب بلندپرواز باشد و بالهاى قوى داشته باشد اما جو موجود طورى باشد كه نتواند آن هوا را بشكند، عقاب در سطح مرغى خانگى است! خواب بشر، غذا خوردن و استراحت و وقت آزادش هم كار است! من همه اينها را كار مى بينم كه بعدها جامعه آنها را تفكيك كرده و اسم وقت آزاد و اوقات فراغت روى آنها گذاشته است. در صورتى كه مثلاً خواب، كار اكتيو مغز است و بدان نياز دارد. هنر، فرهنگ، دانش و بينش و غيره هم همينطور.» در ادامه همين توضيحات، از عامل «تغيير بينش» ياد مى كند و به كارگيرى مغز اجتماعى را نيز در اين رابطه دخيل مى داند: «با دانش فقط مى توان فاجعه به بار آورد. بايد بينش هم عوض شود. هنر هم كاتاليزاتور است و مى تواند وجدان بيدار جامعه باشد، البته هنر سالم نه هنر بيمار. پس اگر دانشمند بخواهد انديشمند بشود به همه اينها براى موفقيت نيازمند است. دانشمند بايد «من»ش را فراموش كند، «خود»ش را گم نكند. يعنى خود «خود» هم حافظه جمعى است. ما «خود» فردى نداريم. نبايد خودمدارى باشد. دانش اول بايد به مدنيت، جامعه پذيرى و مغز اجتماعى كمك كند. مغز هيجانى، كاركردى، يادگيرى و ... رشد مى كنند. اما از همه مهمتر براى من، مغز اجتماعى است كه دانش، هيجانات، هنر و غيره در خدمت مغز اجتماعى قرار بگيرد.
انسان يك موجود اجتماعى است و شادى تقسيم نشده، اندوه بزك شده است! دانشمند بايد از لابراتوارش هم فراتر برودكه از علم سوء استفاده نشود و از خودش هم سوء استفاده نكنند
حسن عشايرى در ايجاد علاقه و پيش گرفتن راهى چنين دشوار اما لذتبخش و پرثمر، به نقش دبيرستان فردوسى و معلم هاى كم نظيرى اشاره مى كند مى گويد: «مدرسه ما كيفيت خيلى بالايى داشت و بايد گفت كه نيمچه دانشگاه يا دانشكده بود. مديران و مسؤولان آن به شكل غيرمستقيم، ذهن ما را براى پرسيدن سؤالهاى زيادى از زندگى روزمره آماده مى كردند. آنجا انجمن هاى ادبيات داشتيم، انجمن زيست شناسى، ورزش، كوهنوردى و ... با آن فقر اقتصادى حاكم در زمان كارها خيلى گسترده انجام مى گرفت. من تعجب مى كنم چرا حالا كه اين همه امكانات هست آن كيفيت حتى در سطح حداقل نيست. معلمان ما فرزانگانى بودند كه راه را نشان مى  دادند بدون آنكه سد معبر كنند. يعنى ايجاد انگيزه مى كردند. من با اين ذهن به آلمان رفتم. برخلاف دانشگاههاى ما، آنجا نشست هايى برگزار مى شود كه عده اى ميان رشته اى، فراتر از رشته هاى خودمان مى آيند در دانشگاه سخنرانى مى كنند؛ سخنرانى هايى به زبان ساده و براى همه. مثلاً تشريع مى كردند كه «تئورى اطلاعات» چيست؟ يا «سايبرنتيك» چيست؟ فلسفه  دان مى آمد به زبان ساده مى گفت فكر كردن يعنى چه و منطق يعنى چه؟ آنجا ياد گرفتم كه هر كس بزرگ فكر كند، مى تواند بزرگ اشتباه كند!».
اما مشكلات عديده رشته مغز و اعصاب در كشور ما چيست؟ مى توان مثل ساير علوم، مشكلات بسيارى براى آن تراشيد. حسن عشايرى مهمترين مشكلات را از ديدگاه خود چنين ترسيم مى كند: «خدا را شكر به اندازه كافى در كشور نورولوژيست [عصب شناس] و جراح مغز و اعصاب خيلى خوب داريم. در حد نياز توليد شده و مى شود؛ در علوم انسانى از دانشگاه آزاد تا دانشگاههاى ديگر ولى مشكل اول ما نداشتن زبان مشترك است و دوم اين كه همانند تحقيقات صنعتى ما، يك بخش مونتاژ است در رشته اعصاب و رفتار. زبان مشترك يعنى وقتى مى گوييم علوم اعصاب براى خدمت به بيماران و نوار مغزى مى  نويسيم و MRI [ام. آر. آى] و ... اينها ديگر سر زبان ها افتاده و امروز همه از مغز عكس رنگى مى گيرند. ولى شناخت بعد اجتماعى مغز و انگيزه هاى بنيادى آن مهم است. يعنى چرا در شرايطى كارهايى صورت مى گيرد كه من اسمش را مى گذارم «كسوف خرد»؟ دانش را دارد ولى خردورزانه انجام نمى دهد. چطور هيجانات و عواطف انسانى پردازش مى شود؟ اينها سؤالات پيچيده اى است. از همه بيشتر زبان و شناخت، زبان و مغز خيلى مهم هستند. زبان يعنى فرهنگ. زبان خانه هستى است. واژه بذر فكر است، عمل فرزند سخن است. اينها با هم ارتباط دارند. يعنى سازمان بندى رفتار ما به وسيله زبان درونى آگاهى، حافظه، آموخته ها و انگيزه هايمان شكل مى گيرد. اينجا مداخله گرى هاى جالبى پيش مى آيد، مثل ترافيك. اين مغز كه مى بيند باران مى آيد و اگر برود، دوباره گير مى  كند، چطور مى رود و تصادف مى كند، حق ديگران را مى گيرد و استرس براى خودش توليد مى كند؟ فشارخون را بالا مى برد؟ چرا تأمل نيست؟ چرا روزمرگى اتفاق مى افتد؟ اين مغز است كه بايد آينده را ببيند. كسى كه آينده را مى بيند مى تواند پيش بينى كند. پس مى تواند پيشگيرى كند. بايد بدانيم بين خردورزى و دانش و توانايى ها يك تعارض وجود دارد. دانش هميشه خردورزى نيست، تا زمانى كه بينش عوض شود. با دانش مى شود بمب ساخت...!»
 از سخنان دكتر عشايري:
٭ شك ژرفا سنج درياي حقيقت است.
٭ بر سخت و زبر ، نرم و لطيف سازگار است.
٭ دارندگي هميشه برازندگي نيست.
٭ رازماندگاري ما ايرانيها رازسازگاري ماست.
٭ عشق بي فرزانگي ، ديوانگي است.
٭در كوچك بزرگ را ببينيم و در بزرگ كوچك را.
٭ بهترين شادي حاصل كار است.
٭نقد ، نفي نيست.
٭فوق العاده از طبيعت دوريم.
٭هنر براي غفلت زدايي است.
٭ خيلي ها استاد چاه نما هستند.
٭اگر دل عقل داشته باشد براي خوبيها مي تپد.
٭مي توان با شور زندگي تعادل داشت.
٭جرات كن ، فرزانه باش.
٭ ايرانيها خيلي حرف مي زنند اما در هر صد كلمه هفت تا معنا دار است.
٭ما در روز 4 ثانيه و در سال 10 تومان صرف كتاب مي كنيم!
٭براي تغيير رفتار زشت بايد آن را شناخت.
٭ شاگرد ما بايد ما را كهنه كند!
٭شعاع اعتماد ما افقي است.
٭ درمان هميشه تلخ است اما نتيجه اش گوارا.
٭ زندگي طيف است نه خط.
٭ما بايد بحران ها را فرصت كنيم و نه فرصت ها را بحران.
٭همزيستي بالاترين هنر زندگي است.
٭ ما مي توانيم فقير باشيم اما حقير نه!
٭ساده مساوي سطحي نيست.
٭با سه چيز بايد به جد مبارزه كرد : فقر ، ترس و جهل
٭ متاسفانه امروزه رابطه تو و من شده است تومن!
٭بينش بيش از هر چيز لازم است.
٭ تعقل يعني پي بردن به خطاهاي عقل.
٭زندگي سراسر حل مساله است.
٭ به بچه ها بايد اشتباه كردن را ياد داد!
٭زندگي چَــراگاه نيست ، چِرا گاه است.
"حماقت وقتی جمعی میشود ،نا پیدا میگردد"
همچنین در کتاب ایران آینده از نگاه سه اندیشمند ایران امروز (پديدآورنده: شهرداد ميرزايي
ناشر: ديبايه )که حاصل  گفت و گوها ی دكتر حسن عشايري ،دكتر رضا منصوري فيزيكدان و از نظريه‌پردازان توسعه‌ي علمي، دكتر موسا غني‌نژاد اقتصاددان مسلط به تاريخ و جامعه‌شناسي ايران است  هركدام از زاويه‌اي به موضوع آینده ایران نگريسته و مسائل را تحليل كرده‌اند"

روان شناسی ، بهداشت روانی ، اطلاع رسانی

No comments:

Post a Comment