Thursday, May 31, 2012

ما و مذاکرات هسته ای - مسکو (4) / یکی بر سر شاخ بن می برید




مذاکرات هسته ای و آنچه فعالیت های هسته ای دولت احمدی نژاد را شکل داده است. از ابتدا کار برد "سیاسی" داشته و قهراً برای پیشرفت در تاریخ "علوم و فنون" میهن کار برد "علمی و عملی" نمی توانسته داشته باشد . تقریباً تمامی دست اندرکاران فعالیت های اجتماعی و اقتصادی اذعان دارند که سطح فرهنگی دستیابی به  تولید انرژی هسته ای به عنوان یکی از دستاوردهای پیشرفته علوم وفنون در تاریخ بشر به پیش نیازهای حداقلی از سطح زندگی ورفاه ، خط فقر، سطح اشتغال ، ثبات در قانون گذاری و ثبات در سیاست های مالی و پولی و امکان و ارزش مبادله آزادانه پول ملی  دارد.

وقتی مولفه های مورد نیاز برای رسیدن به حدی از پیشرفت در امور مورد "مطالبه " فراهم نباشد. اقدام در آن جهت بیشتر سمت وسوی عوام فریبی و فرافکنی در معادلات سیاسی و اجتماعی را تداعی می کند و این دقیقاً بعد از 7 سال از اجرای «مدل مشعشع از مدیریت جهانی» تیم حاکم و توجه به روند تخریب در کلیهء عرصه های اجتماعی از بهداشت عمومی، سطح ارائه تحصیلات، بحران های اشتغال، کارآفرینی، چک های برگشتی و بحران های اجتماعی چون اعتیاد، میزان خسارت های ناشی ازتصادفات رانندگی و... هر صاحب نظر بیطرفی را به این جمع بندی میرساند که مدعاهای بزرگتر از توانائی های فنی، اجتماعی، و حتی تاریخی صرفاً ناشی از "شکست عملی در پیش برد سیاست های جناح حاکم بوده" و منبعد نیز خواهد بود.

دروغ نهادینه شده و پنهان در جهان بینی رسمی در کشور، و سیاست های "خود گوئی و خود خندی" جناح حاکم بویژه در عرصه های زندگی روزمره "شهروندان" آنچنان خسارت هائی را به بار آورده که الحق بنا به اظهار آقای خاتمی رئیس جمهور سابق باز سازی خسارت های ناشی از آن به تلاش شبانه روزی بیش از یک نسل نیاز خواهد داشت.

و اما آیا می توان انتظار داشت جهان متمدن و سیاست مداران کشورهای دیگر به اندازه مردم صلح دوست، مسالمت جو و عافیت اندیش کشور ما در برابر تعرضات یک جریان تاریخی "متحجر" سیاست سکوت و مدارا را پیشه نمایند؟

حداقل عقل معاش و مشاهده آنچه بر مردم با حیا و مسالمت جوی ایران گذشته و می گذرد به روشنی بیانگر جواب منطقی به سئوال فوق است. مردم ایران اجازه دادند که "سلاح قدرت ملی" به دست " مست زنگی" بیافتد و سالها هست که مجبور به تحمل همه نوع ناملایمت ها و ستم های ناروا گردیده اند. همین تجربه کافی است که جواب جامعهء جهانی روشن و شفاف یک "نه" بزرگ به جناح حاکم و جویای نام و پیگیر برای دست یابی به انرژی حتی در "قالب" صلح آمیز آن ولی بدون نظارت بین المللی باشد.

نکته ای که نباید از آن غافل بود، اما این نکته اساسی و با اهمیت است که خوشبختانه تا امروز تمامی جامعه جهانی حساب جداگانه ائی برای "مردم ایران" در مقایسه با جناح حاکم به شدت "دروغگو" باز کرده اند و این موضوع در عین حال که مبین پتانسیل کافی در جامعه جهانی برای همراهی با عقلای ایرانی است، بار مسئولیت بیشتری را نیز بر آنها تحمیل می نماید. آن مسئولیتی که پیشگامان اصلاح و برگرداندن ایران به  مسیر صحیح تاریخی با مدیریت داهیانه، مجبور به جوابگوئی به آن بوده و هستند وآن روشن کردن افکار عمومی در مقابل هجمه "عوام فریبی" دجاله وارجناح حاکم است و این مهم انجام نخواهد شد مگر با روشن کردن نکات تاریک و تاباندن نور آگاهی و دانائی بر محدوده های تاریک نگهداشته شده با دغل ودروغ و ریا.

در این مسیر به "حداقل وحدت" بین همه علاقه مندان ایران و انسانهای سالم و صادق نیاز است و "بادا"  که در این حد از وحدت بتوانیم "همدل" و "هم پیمان" برای ریشه کن کردن "جهل" و "عوام فریبی" پایدار و استوار باشیم!

مذاکرات آخر خرداد در "مسکو" به عنوان بخشی از سناریو "جنگ طلبی" و" صلح جوئی" جهانی به رصد و مراقبت ویژه "مردم ایران" نیاز خواهد داشت و «دنیا و مذاکره کنندگان کشورهای 5+1 باید بدانند که تا زمانیکه با «نمایندگان مشروع» مردم ایران «طرف مذاکره» نیستند، هر گونه «تحریم اقتصادی» ایران و یا هر گونه «تقابل نظامی» با جناح حاکم جز ضربه زدن به «جنبش مردمی» در ایران حاصل دیگری ندارد و صرف زیاده طلبی های جناح های حاکم توجیه کننده رفتارهای منفعت طلبانهء «دنیای متمدن » امروزی نمی تواند باشد.»(نقل از یادداشت "ما و مذاکرات 3 خرداد"  بغداد). خ

Sunday, May 27, 2012

سیرک "حاکمیت" در "ایران امروز" و پرده آخر نمایش، دیو و دلقک




دلقک کریه، بی ادب و ... سیرک که در نقش "دولت مستقر" در صحنهء امروز بازی می کند، عملاً "شورش را در آورده" و به معنی کامل کلمه "شلتاق" می کند. از انگشت رساندن به دختران برزیلی گرفته تا بی احترامی به "دیو اعظم" ، از تاخیر در دادن بودجه سالیانه به "مجلس" تا افتتاح پروژه "انتقال آب شیرین؟! به کویر از دریای خزر، از کتمان دزدی دوره شهرداری(300 میلیارد تومان)، دفاع از دزدی بیمه ایران و مشتی اختلاس های 3000 هزار میلیاردی، تا "معرفی طرح "مهر ماندگار" به فرماندهی - دزد طرح اتاق جان پناه زلزله- (وزیر سالها عقب راندن  صنایع در دولت نهم و دهم) و سر آخر... با نفس کش طلبی در جزیره ابوموسی برای تخریب روند مذاکرات هسته ای در بغداد.

سیاهه "شلتاق" آقا دور و درازتر است و هر جزئی از "این فیل" در نیمه روشن صحنه، بخشی از زندگی فرد فرد شهروندان را به "سخره" گرفته است.


 تماشاچی های صحنه اما با "حیرت و لبخند تمسخر" به صحنه چشم دوخته اند.

 آن ها می بینند که "خط دایره ای" که دلقک به دور حریم "دیو " کشیده است، در حد تو بودی در سال 88 تقل...، بگم بگم چقدر پول نفت رو بردی خارج و... بگم بگم ... اینهمه سند دارم ...12000 تا ...روکنم...روکنم و...  "چه حصار حقیری دارد".(قهقهه حضار)

شهروندان، اما بیشتر از همیشه خود را از این صحنه پایانی دور نگهداشته اند. آنها دیگر فریب "ذلقکی و دله بازی" دارو دسته "دروغگویان" را "نمی توانند بخورند.چرا؟...

برای اینکه وقتی، پس از قرنی خیانت رهبران و سرکوبی دلسوزان، به "فاجعه" نگاه می کنند. حتی بسیار و بسیار بیشتر از آنچه دلقک می گوید، "بگم بگم" دارند.

در سالهای اخیر و "شلتاق بازی های دیو و دلقک" بیشتر از همیشه به زندگی وحقوق روزمره آن ها ، حتی در خلوت خانه و رختخوابشان،  "تجاوز" شده و میشود. شهروندان هزار بار بیشتر از آنچه "دلقک" بخواهد و یا بتواند "روکند"، سند "حماقت و خیانت" در اختیار دارند.

"جهل" به وجود "شعور و نجابت" نزد شهروندان، آن چیزی است که امر را بر "دیو " مشتبه کرده و آن شده که خود را با شعر بازی و خواب زده گی مشغول نشان میدهد.

***

"صحنه آخر" و "بازی آخر" سیرک با حضور "دلقک" است.

 دو گزینه در پیش است:

یا "دیو  متوجه میشود!! که تماشاچی ها "سند و مستند - هزار بار- بیشتر ازآنچه دلقک می گوید  نشان خواهد داد" را دارند و طلسم "حقارتش" را می شکند!! و سر بر تمنای مردم میسپارد- چنان که سالهاست، در جای جای جهان زندگی به همین روال جریان داشته ودارد.

ویا " این دلقک شلتاق کار" صحنه و سقف و کاخ "دیو " و القصه ..."چادر سیرک" را بر سر خود و دیو و تماشاچی های مبهوت این همه حماقت پایین خواهد کشید!!

باید منتظر بود و دید که سیرک حاکمیت در "پرده آخر" می ماند و می ریزد؟!  ویا با فراخواندن "کارگردان منتخب و مطلوب تماشاچی ها" فردا روز هم "نمایش حیات دوباره" را، شاهد خواهد بود.

واما پایان این روایت:
"چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند".
7 خرداد 1391

   

دادگاه 3000 میلیاردی، هیاهوی بسیار برای "هیچ" . مردم منتظر دادگاه واقعی و بر کناری کلیه ارباب جرم هستند!!


دادگاه 3000 میلیاردی در حال برگزاری است و در هر جلسه آن بارقه های نوری از پشت پرده ظاهر می شود. واقعیت این است که بحران اقتصادی که اختلاس 3000 میلیاردی یکی از محصولات و خروجی آن است. در خوشبینانه ترین شکل آن "تبلور اوج نادانی" است. البته حالا دیگر پس از 7 سال مدیریت فلاکت بار کسی نگرش خوشبینانه به این موضوع ندارد.
واما تدبیری که می خواهد این مقدار از "بلاهت" را تا سال آینده بر اقتصاد و زندگی مردم "سوار" نگهدارد نیز راه به قهقرا باز می کند.
شهروندان حق دارند بخواهند به کل این بازی (باخت - باخت ) پایان داده شودو محاکمات متهمین "واقعی" شروع شود.

Saturday, May 26, 2012

آقای خامنه ای! (مذاکرات هسته ای - 3) مسکو









آقای خامنه ای !



10 خرداد 1391






ما شهروندان معترض به شمرده نشدن «رای هایمان در 22 خرداد 1388» به رئیس جمهور منتخب میر حسین موسوی!
ما شهروندان معترض به نقض آشکار «حقوق ملت» با انتصاب فردی مریض به ریاست جمهوری !
ما شهروندان معترض به حصر رهبران جنبش «سبز» «ایران صلح جو» و زندانی نمودن بهترین فرزندان میهن!

«با توجه به نقص تعیین راهبرد و مزاحمت هائی که "دولت جنابعالی" در مذاکرات هسته ای ایحاد می نماید،  پیشرفتی در مذاکرات بدست نیآمده است.  و در حالی که تمامی "خیر اندیشان دنیا" نگران حمله به میهن مان می باشند،  روشن است با نادانی مستقر در"دولت" جنابعالی و توجه به این نکته که برای حفظ منافع "سرگردنه داری"،  بخشی از فرماندهان نظامی تحت فرمان جنابعالی نیز بر این جنگ افروزی دامن می زنند!»

یکبار دیگر و در معرض دید تمامی اهالی دنیا از شما می خواهیم برای تعیین تیم مذاکره کننده ای که مورد وثوق عقلای جمهوری اسلامی باشند و بتوانند،  در مقابل دریافت چشم انداز های روشن از طرف مذاکره کننده 1+5  برروی "همکاری های هسته ای، علمی و فنی"، توافق نموده و همکاری صددرصدی با مجامع رسمی بین المللی را تضمین نمایند، اقدام فوری بفرمایید.

ما شهروندان معترض بدینوسیله اعلام می نمائیم :
برای نجات دنیای خود چاره ای به جز قبول نتایج انتخابات 1388 را ندارید.
تا ریخ به جنابعالی و عوامل تان فرصت کافی داده است که «بجای تحمل سخیفانه ترین تحقیر های یک جریان بیمارتا آخر یک دوره از دولت نادانی ویا خیانت» ، از گناه مرتکب شده استغفار بکنید!! وبراساس منابعی ازنتیجه انتخابات 1388 که در اختیار دارید، «با دعوت ازآقای مهندس میرحسین موسوی برای تشکیل کابینه مردمی» به بزرگترین ندانم کاری زندگی خود خاتمه دهید.




Friday, May 25, 2012

جدلی با"جمعه گردی های اسماعيل نوری علا: چرا نبايد از رضا پهلوی ترسيد؟ "



جناب آقای نوری علاء
جمعه گردی این هفته شما را در سه "گزاره" منطقی به چالش می کشم و می دانم این جدلی "نابرابر" است.(شما الحق تریبون و حضور امن فراوان دارید که ممکن است صاحب این قلم نداشته باشد.)
1-      جواب سئوال تیتر شما در این گزاره است: در فرآیند اصلاح و در جستجوی هر اصلاحی، نباید هیچ موضوعی به هیچ وجه “شخصی” بشود. همه “اشخاص” با هر مقدار مسئولیت و در هر پستی، باید بدانند در صورت وقوع “جمهوریت ”، بلافاصله و با هر پست و مقامی – حتی خلخالی، کیهانی ویا... – بخشیده میشوند و از “حقوق کامل شهروندی” برخوردار خواهند بود. هیچ کس بدون شاکی خصوصی در هیچ محکمه ای حضور نخواهد یافت.
2-     اینکه چرا یادآوری فرموده اید که (بايد به ياد داشته باشيم که هنوز هم در بين ما کسی برجستگی همآوردی با او را ندارد، آنگونه که اغلب مان آرزو می کنيم که رضا پهلوی جمهوری خواه شود و خود را کانديد رياست جمهوری کند!)، مگر نه این است که برای جامعه ای با 70 میلیون "دیکتاتور"،"آدم خوب، آدم مرده است"؟  چرا که "قادر به چالش کشاندن عمل و رفتار ما ایرانیان" نیست. بدیهی است چون تصمیم "رضا پهلوی" بودن ایشان با من وشما نبوده و از این مسیر"مسئولیت تصمیم سازی؟!" جنابعالی را تهدید نمی کند با  آسودگی، قدرت "آرزو پردازی پیدا می کنید". این آرزو پردازی در خصوص حتی انواع سید های حاکم و حتی "بنی صدر" و... هم می تواند نمود پیدا کند.
3-     واقعیت این است که شجاعت "تصمیم سازی" در میان ما ایرانیان توسط  "70 میلیون دیکتاتور بالفعل" سرکوب شده است. هر کس دیگری را که از "قبل تعیین نشده"- به دست خدا یا جبر زمانه - (به اصطلاح مورد تاکید من، ما نقش مرده شور را در معرفی ایشان نداشته باشیم.) پیشنهاد که نه، آرزوی پیشنهاد دادنش را هم بکنید، با خطر طرد شدن  توسط "کروهی" از "دیکتاتورها" روبرو خواهید شد و جسارت عرض اندام در مقابل این سرکوب، فعلاً حداقل در صاحب قلم "یادداشت" شما دیده نمی شود.

و اما درپایان آن 3 گزاره من اعلام می کنم، قبول بفرمائید "دکتر فریبرز رئیس دانا" با تمام ضعف ها و توانائی هایشان برای "آرزوی" شما مناسب تر است و دعوت برای تقاضای آزادی فوری ایشان واجب تر.

با تاکید بر این واقعیت که بدون هیچ شک وشبه ای "میر حسین موسوی" فعلاً رئیس جمهور منتخب مردم ایران است و هر عمل و اقدامی در "نقض این واقعیت" اگر لقب دیگری نداشته باشد" "غیر هوشمندانه" است. منتظر جدل منطقی برای روشن شدن دیدگاههای دوستان، می مانم.

Tuesday, May 22, 2012

دوم خرداد تبلور حضور مردم و درس مهمی که باید آموخته باشیم.


یکی از گرفتاری های اصلاح این است که باید خودت را با اکثریت یک جامعه "هماهنگ" بکنی و وجه مشترک "اکثریت" معمولاً سقف آرزوهای تو نیست.


اگر دقت کرده باشید ما معمولاً به عملکرد حاکمان ایراد می گیریم حتی به صورت "افراطی" برخی از مدعیان "رهبری" اصلاحات و حتی انقلابات از عدم "شنوائی" حاکمان و مستبدان "گلایه مند" هستند. آنها بهترین راهکارهای اداره جامعه را به حکام ارائه می دهند و "حیران می مانند" که چرا گوش شنوائی برای رهنمود های "مشعشع" آنان پیدا نمی شود.(گلایه این به اصطلاح "رهبران" وقتی از حاکمان نا امید شده به "عوام جامعه" پناه می برند، خنده دار تر است(


برشت در این مورد گزاره زیبائی دارد:(نقل به معنی(
...
اگر در سخن رانی برای جمعیتی انبوه از معایب "ظلم کردن" در جامعه و سرزنش ظلم سخن بگوئید، وقت خودتان و آن جماعت "انبوه" را ضایع کرده اید. چون اکثر کسانی که مخاطب شما هستند - هیچ وقت - حتی "امکان ظلم کردن" را نداشته وندارند.
در یک سخنرانی برای "جمهور مردم" باید از ضرورت "عدم پذیرش و تحمل ظلم" بگوئید که موضوع روزمره آنان است


اگر "رهبران" بجای آرزوها و نیازهای "حداکثری" خودشان که "اجماع" روی آن برای اکثریت غیر عملی نباشد، زمان بر است، به "مطالبات حداکثری اکثریت جامعه" که ممکن است در "کف" آرزوهای "رهبران" باشد، متمرکز باشند. اصلاحات "زمانبر" هم نیست.(برای مثال به انقلابات اجتماعی اخیر و رنگی در جوامع مختلف می توان اشاره کرد.(


***
دوم خرداد "مبارک "

روزی که نشانه ای از "تولد" روش تازه ای از اعلام "نیاز" بود
- نه رسیدن به مقصد "مطلوب -
روز شروع "اعتماد" به ارزش "خرد جمعی" بود.


"خرد جمعی" که خود بهترین وسیلهء راه است
و نه صرفاً " مقصدی" 
برای رسیدن و "آرمیدن".

اعتماد زمانی "سست" می شود که به آن "تکیه" شود. نظارت و کنترل فیدبکی تنها روش درست است.






این یادداشت برای روشن شدن یک سئوال نوشته شد و در 2 خرداد 1391 در سایت بالاتریین گذاشته شد. که به دلیل مشکلات داخلی لینک آن بعد از چند ساعت حذف شد.
ضمن استقبال از انعکاس آن در جامعه وب لاگ نویسان در همان چند ساعت، با افزودن سئوال که در متن صفحه "بالاترین" نوشته شده بود. برای حفظ در تاریخ  در این صفحه منتشر می شود.
***

«اعتماد زمانی "سست" می شود که به آن "تکیه" شود. نظارت و کنترل فیدبکی تنها روش درست رهنوردی است.»/ اینجا فضای مجازی است، میشود پشت کی بورد و مونیتور خود "قایم" شد و شیشه هرکسی را "مثلاً" شکست. ولی نکته جالبتر آن است که آنچه که اول شکسته میشود و نه بصورت مجازی بلکه بصورت عملی "اعتماد" است./با توجه به این اصل که "اعتماد" موقعی سست می شود که به آن "تکیه" کنیم./ داغ شدن لینک "دی دی نه دی دی" (لینک دریادداشت اصلی) در 24 ساعت گذشته با 67 مثبت و آنهم پس از "یک هفته" که موضوع مورد نظر - میرآب خزعلی - حداقل یکبار در بالاترین و از دید تائید "داغ" شده بوده است. آدرس یک "بیماریست"/مدرنیته و امکانات "بالاترین" این فرصت را به ما می دهد از هم دیگر سئوال کنیم و "راه" را پیدا کنیم.من می خواهم از کلیه دوستانی که دیروز به این یادداشت رای مثبت داده اند را مورد سئوال قرار دهم و انتظار دارم - اگر شخصیت مجازی بودن "پشت کیبورد" آن ها را از "مدار تعادل" خارج نکرده، در یک "خط" برای "ما دیگران" اطلاع رسانی کنند. که چرا به لینک مورد نظر رای مثبت داده اند؟(بگذار این کار باب رفتار "مدنی" برای نظارت مان بر همدیگر باشد. چرا که 33 سال است به اعتماد تکیه می کنیم و به همین دلیل آنرا سست می یابیم ... و از آن گریزان شده ایم)
***




کسی که خوابیده را امید بیدار شدن هست ولی  کسی که خود را به خواب زده و یا برای ترویج "توهم" پول می گیرد، رانمی شود بیدار کرد!!
 نیازی به گذاشتن لینک سایت "مهدی خزعلی" برای مراجعه "دوستانی" که به این مطلب "دی دی نه دی دی" و "احتمالاً" به این لینک رای "مثبت" داده اند، نیستچون حداقل "انقدر"  مهدی خزعلی را می شناسند که به هر مطلبی که در "مخالفت" با ایشان نوشته میشود،"بدون مراجعه و خواندن" رای "مثبت" بدهند.

می دانید چرا؟

حداقل برای اینکه همه آدم های "متوهم" در دنیای مبارزه با "آسیاب های بادی توهم" نیاز به  "بهانه های حتی کودکانه" دارند.
با دیدن  مطلب داغ شده "دی دی نه دی دی"،دلم برای دوستانی که نام "مهدی خزعلی" برای آن ها حتی برای کتمان نور آفتاب در "نیم روز آفتابی" کافی است - سخت گرفت .

شاید همانقدر و یا کمتر از آن مقداری که "مهدی خزعلی" وقتی سرش را در گذشتن از در ورودی میراب خانه ای تاریخی به احترامی "اجباری" فرود آورده و دل تنگ "مصادره" زندگی بدست عوامل تاریخی "زر . زور و تذویر" یعنی "کدخدای ده و خان و ارباب" شده و برای "تذکر" این "مهم" تلنگری بر خواب آلودگی "ما" زده است.

بله دوستانی که به لینک دیروزی رای مثبت داده اید، لطفاً ، به نوشته و گزاره مهدی خزعلی ، دوباره مراجعه کنید و پس از مطالعه آن -قریباً برای اولین بار-  ( به خجالت از قضاوت نابجا که "نه"، به "غرور در آینه تمام قد" نگاهی داشته باشید)!!
***
خود شکن
این مرد خود پرست
این دیو، این رها شده از بند مست مست
استاده رو بروی من و
خیره در منست...
گفتم به خویشتن
آیا توان رستنم از این نگاه هست؟
مشتی زدم به سینه او،ناگهان دریغ
آیینه تمام قد روبرو شکست...
(حمید مصدق)

Sunday, May 20, 2012

درد نامه ای به آقای خاتمی که با تمام وجود، دوستشان داریم.


جناب آقای سید محمد خاتمی
در دروس مدیریت روایت است که مدیر برجسته ای وجود داشته که در مورد راهنمائی بلادرنگ  مدیران میانی شهره بود و همه کارکنان تمامی موفقیت های مجموعه اقتصادی او را به این قدرت چشمگیر مدیریتی در اشراف بر امور مجموعه و قدرت تصمیم گیری او نسبت می دادند.
پس ازسالها تلاش بی وقفه دوران بازنشستگی نزدیک می شود و مدیر جوانی برای جانشینی ایشان استخدام و مدتی را برای آشنائی با امور شرکت همراه با مدیر ارشد مشغول می شود. بالاخره روز موعد خداحافظی فرا می رسد و در موقع خداحافظی مدیر ارشد مدیر جوان را به کناری می کشد و آخرین درس مدیریت خود را، در مورد قدرت تصمیم گیری، که یک مشت سنگ ریزه ساده بیش نبوده به مدیر جوان تحویل می دهد...

وقتی صحبت های شما را در جمع جوانان وهمراهان( منتشره در تاریخ 31 اردیبهشت) را می خواندم به این فکر فرو رفتم که آیا واقعاً آقای خاتمی نمی داند که :
1-       در انتخابات دوم خرداد 1376 انتخاب ایشان ، واضح ترین شکل اعتراض به نادیده شدن از طرف مردم بود و آن شعار"آزادی" که ایشان به آن واقعه نسبت می دهند، قریباً در "ذهن" خود ایشان و یا برخی از یاران ایشان که 8 سال دوره اصلاحات را برای مردم "تباه کردند" بوده است؟
2-       مردم ایران تا چه اندازه نجیب ، مسالمت جو و صلح طلب هستند وطی 8 سال اصلاحات موارد متعدد "اشتباهات " ایشان و اصلاح طلبان حکومتی همراه ایشان را با مدل مدیریتی که در روایت بالا آورده شد. نادیده گرفته و بخشیده اند؟
3-       اینکه تحقق "جامعه مدنی" بدون وجود احزاب واقعی به نمایندگی از اندیشه های مختلف مقدور نخواهدشد؟
4-       که "تک رای" ایشان نشان از بی اعتمادی وعدم اعتقاد به خرد جمعی و نشان از ترس از احساسات تند اطرافیان – همان اطلاح طلبان حکومتی- بوده است؟

جناب آقای خاتمی
میدانید که از نظر این قلم "نقش تاریخی" جنابعالی به عنوان بزرگترین و گران بها ترین ثروت و داشته مردم ایران در این برهه از تاریخ بوده و هست. ولی اجازه بدهید شما را خطاب قرار دهم و از تمامی افراد و گروههای دور بر شما که نه قادر بودند و نه می خواستند مطالبات تاریخی "مردم ایران" را باور داشته و برای پیش برد اهداف خودشان هم که شده به این مطالبات پاسخگو باشند، گلایه کرده و "بخواهم" از مصادره اصلاحات مورد مطالبهء قاطبهء جمعیت جمهور ایران دست بردارند و اگر "بهشتی" می خواهند بجای بهانه جویی "بهای" آنرا بپردازند.

جناب آقای خاتمی

شما در همان سالهای 1376 قدرت مدیریت سیاسی را به جای احزاب حداقلی موجود به اطرافیان نالایق و به یک سیستم رانتی سازمان داده شده، سپردید.
شما در همان سالهای 1380 قدرت مدیریت اقتصاد ملی را به جای نخبگان "ملت" در اطرافیان نالایق خود جستجو کردید.
شما جسارت اعتراض به تخلف انتخاباتی شورای نگهبان در انتخابات مجلس ششم را نیز نداشتید.
شما جسارت اعتراض به تخلفات انتخاباتی سال 84 و سال 88 را هم نداشتید.
شما جسارت اعلام تصمیم خودتان برای شرکت در انتخابات 12 اسفند را نداشتید.
بگذارید علت آنرا – این حقیر – در طبق اخلاص جهت ثبت در تاریخ و در این مقال به اطلاع عالی برسانم:
بله برادر عزیز و بزرگ، تمامی انحراف واقع شده ناشی از "عدم اعتقاد به جمهور مردم" بود و این بی اعتقادی هنوز هم ادامه دارد.

هیچ نیازی به عذر خواهی نیست ، شما می توانید مشتی از "سنک های داخل جیب" خود را به شمارید و یا با روش های اعتقادی خود و با یک استخارهء "خوب" مدل برخورد با مصادره کنندگان انقلاب اسلامی را از توافق جویی و لابی گری به شکایت بردن به "بهترین،صلح دوست ترین ومهربان ترین مردم تاریخ ایران" عوض کنید.

آقای مهدوی کنی در همان اول انقلاب بزرگترین اشتباه "شاه" را به  "یک قدم عقب نشینی" نسبت دادند و آقایان از این "تجربه" درس "نامردمی" گرفته اند و یک قدم عقب نخواهند کشید. راه حل مشکل امروز ایران، نه در "لابی گری"و "وادادن" بی فایده است و نه در "تظاهرات خیابانی". راه حل این معضل تنها در گزارش دادن رفتار نابخردانه  به "جمهور مردم" است.

تاریخ تا امروز در خصوص شما و اصلاح طلبان حکومتی قضاوت های سخت ولی بزرگوارانه ای داشته است ، چرا از سیاست گاندی وار "میرحسین موسوی" پیروی نمی کنید؟

هیچ کس انتظار ندارد شما فراخوان اعتراض خیابانی و یا آشوب بدهید که یقین دارید و داریم که مردم به این خطر "تن با ارزش خود را" نخواهند سپرد.

حیف است آن اوباشی که سیلی برگونه وزیر عاقل خاتمی زد، بتواند با استخدام "ماموری که دنبال یک لقمه نان حلال برای زن وبچه اش ، صبح زود بر سرکاری که او را گمارده اند، آمده" حتی یک موی سر یک فرزند ایرانی را مورد ستم قراردهد.

روش "موسوی" "مطلقاً مسالمت آمیز"، "بی دریغ عاشقانه" و "بینهایت مفید و موثر" است. لطفاً فقط با این مردم از دردهای آن ها و خودتان بگویید و کنار بایستید. تاریخ "بینهایت راه مسالمت آمیز" برای رسیدن به خواسته های "یک ملت" به آنها ارزانی داشته و "دانائی" کلید این دستیابی است.

لطفاً اگر خجالت می کشید که بگوئید پیرو "میرحسین موسوی" هستید ، اعلام کنید راهکار های "گاندی" را پیش خواهید گرفت و به هیج لابی بدون "اطلاع مردم" تن نخواهید داد.

شما این مهم را بکنید، مردم را با امیدوار کردن به لابی گری "احمقانه" فریب ندهید.
خواهید دید که تاریخ و صلح طلب ترین مردم "تاریخ ایران" چگونه حتی معضلات "شما رهبران" را با "قدرت ایمان به عشق و شادی و زندگی حل" خواهند کرد.

 31 اردیبهشت 1391