Monday, December 31, 2012

هیلاری کلینتون! انسان، دوست و همراهی برای تمام فصول؛ از او چه چیزی را می شود یادگرفت؟


به وجود آمدن لخته خون در رگی نزدیک جداره و پشت جمجمه – سمت راست -  هیلاری، و نگرانی ها از سلامت این بانوی "زحمتکش" فرصتی است تا یادآورِ تلاش ها و زحمات ایشان در سال های پربار زندگی و در حیات اجتماعی مردم آمریکا و جهان باشیم.
روشن است که هیلاری نیازی به به تبلیغات یک شهروند درجه چندم ایرانی ندارد. جامعهء آمریکا هم نشان داده قدردانی و محافظت از سرمایه های اجتماعی خود را به خوبی بلد است.
در این مختصر اشاره به اساسی ترین درسهایی که از زندگی و فعالیت های اجتماعی و گره گاههائی که با آن روبرو شده و اثری که این فرآیند می تواند در زندگی فعالین اجتماعی در ایران داشته باشد، مورد نظر من است.
هیلاری حقوق خوانده، چندین کتاب نوشته و استاد دانشگاه است. 8 سال بانوی اول آمریکا بود و رقیب سرسخت "اوباما" در انتخابات سال 2008 ، تلاش بی دریغ به عنوان وزیر امورخارجهء دولت اوباما از خود نشان داده و یکی از موفقترین وزرای امورخارجه آمریکا بوده است!
دو موضوع از نکات قابل توجه در زندگی هیلاری می تواند برای هر فعال اجتماعی و انسان مدرنی، قابل الگو برداری باشد.

-          من می دانم که تو بد کردی ولی بخاطر خودم و خانواده ام - که تو هم جزئی از آن هستی - می توانم اشتباه تو را ببخشم! 
-          من و تو رقیب انتخاباتی بودیم و مردم تو را انتخاب کردند و من بی دریغ با تو کار خواهم کرد!
دو نکتهء بالا را وقتی دوباره بررسی می کنیم؛ نشانه هایی از اَبَرانسانِ مدرن را در "عملکرد" او خواهیم دید. انسانی که قدرت خود را از "دانایی" می گیرد و آن را برای "تقسیم" در میان نخبگان بشری، به اشتراک می گذارد. (قدرتی که با تقسیم آن در میان نخبگان چیزی از آن کم نمی شود، بلکه به ان افزوده خواهد شد.)
هیلاری را سالم، ساده وشاد در خدمت جامعهء آمریکا و بشریت می خواهم. معتقدم که بر این بیماری غلبه خواهد کرد و روزهای موثرتری از حیات ایشان را حتی در قالب "رئیس جمهور" بزرگترین قدرت اقتصادی دنیا، می توانیم شاهد باشیم!

*) در خصوص پروندهء پزشکی؛ هیلاری در سال 1998 لخته خونی در پای راست داشته و با دارو درمان کرده است.(بیماری که در افرادی که پروازهای هوایی بیشتر از 6 ساعت دارند، بیشتردیده می شود.)
علیرغم خطرناک بودن لختهء دیده شده در مغز، عمده خسارت های غیرقابل کنترل این ضایعه مربوط به مواردی است که به موقع تشخیص لازم داده نشده باشد. گزارشات پزشکی تا امروز مبتنی بر کنترل وضعیت ایشان است و امید اینکه هرچه زودتر و سالم تر و شادتر به جمع شاگردانش در دانشگاهی که در آن تدریس خواهد کرد؛ بازگردد.

اعتراف می کنم که اصولاً نظر آقای احمد توکلی در خصوص "کسر عقل" در این تیم، می تواند به واقعیت نزدیک تر باشد!/ عذر خواهی رسمی


دوخبرمنتشر شده در سایت "مشرق" که در ذیل آورده شده اند را که کنار هم می گذاریم: 

خبر اول: نقل از (مشرق) - رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای مجمع خیرین سلامت کشور:
-          ضرورت توجه به مقوله سلامت بعنوان اولویت اصلی کشور/
-           هر گاه ایمان و انگیزه مردمی به میدان بیاید، کارها برکت مضاعف پیدا می‌کند/           -          مسئولان و دلسوزان باید بنحوی برنامه ریزی کرده و مسائل را در عرصه اجرایی دنبال کنند که خیال مردم از مسئله درمان آسوده شود.
خبر دوم: نقل از (مشرق) احمدی نژاد با اذعان به تأثیر صحبت‌هایش در اقتصاد:
*****
نکته اینکه:


1-        صحبت های خامنه ای فقط چند روز پس از خانه نشینی وزیر سابق بهداشت (توسط رئیس جمهور هم نظر با ایشان از کابینه اخراج شده) و در حداکثرِ نگرانی های بیماران نیازمند به دارو، "بیان" شده است.
2-       صحبت های احمدی نژاد در «چهارمین همایش ملی ابعاد اجرایی سیاستهای کلی اصل 44» - همان خصوصی سازی سابق - "بیان" شده است.
با توجه به "نورانی" بودنِ موضوعات مطرح شده از طرف سخنرانان که متخصص در امور «خود گوید و خود خندد» هستند، این قلم هیچ توضیح اضافی در خصوص "بیانات" ندارد. (همان بدون شرح)

***** 
لیکن با توجه به اهمیت انتقاد و انتقاد از خود و فرهنگ مورد نیاز در جامعه در خصوص ارزش و اعتبار معذرت خواستن!
وظیفهء خود می دانم از خوانندگان «ایران آباد» در خصوص اینکه بیشتر از 8 ماه است آدرس عوضی در خصوص «سیرک حاکمیت» به آنها داده شده "عذرخواهی" بنمایم!

- (سیرک "حاکمیت" در "ایران امروز" وپرده آخر نمایش، دیو و دلقک)

نسبت دادن افتخارِ "سیرک"  به رفتار این "مجموعه" از حاکمان، توهین به جامعهء سیرک داران محسوب می شود و به همین دلیل – با انتشار این یادداشت- از "سیرک"های رسمی و غیر رسمی در جای جای کره خاکی "عذرخواهی" میشود.

«اعتراف می کنم که اصولاً نظر آقای احمد توکلی در خصوص "کسر عقل" در این تیم، می تواند به واقعیت نزدیک تر باشد!» و در تشخیص "شخصیت" آتش بازی هایِ اخیر در کشور و نسبت دادن صفت «سیرک» به آن ممکن است اشتباه اساسی اتفاق افتاده باشد.

Sunday, December 30, 2012

سردار کوثری! شما و خامنه ای «سپاه پاسداران» را به دستمال کاغذی «احمدی نژاد» تبدیل کردید. چرا به پادگان ها و حوزهءعلمیه برنمی گردید؟




آش آنقدر شور شده که بنظر می آید، خامنه ای که با طناب "کوثری ها" به چاه ویل توهماتِ حکومت اسلامیِ «تشکیلات مصباحیه» رفته است، چیزی هم به مصباح و شاگردانش بدهکار شده باشد!
آقای کوثری و فرماندهان کودتا در سپاه حتماً خوب می دانند که با استفاده از سپاه پاسدارن و بسیج برای سرکوب مردم، «سپاه و رهبری فردی خامنه ای را به دستمال کاغذی مصرف شدهء احمدی نژاد تبدیل کرده اند».
وقت آن است که خامنه ای وروحانیون همراه به حوزهء علمیه قم یا مشهد و پاسدارانی که از آنها به عنوان چماق استفاده شده به پادگان هایشان برگردند. جنبش سبز مردم ایران و شبکه های اجتماعی، برنامهء اصلاحِ خسارت های ناشی از توهماتِ آقایان را با بازگشت به مصلحین و عقلای کشور و انتخابات آزاد اجراء خواهند کرد!

مطالعهء یادداشت های زیر به «شبکه های اجتماعی سبز» که هم اکنون هم نظم و نظام ادارهء کشور را در مقابل بلبشوی دولت و حاکمان بر عهدهء انجام گرفته اند، توصیه می شود.


عبور دولت و بانک مرکزی از فاز «خود گوید و خود خندد» به فاز «چشم بندی و شعبده بازی»! اعتبار سکه با ارز مرجعِ دلار 7 تومانی از "ریال" دولتِ ورشکسته بیشتر نیست؟




به مدیریتِ مبتنی بر نادانی دولت منصوب خامنه ای و رئیس کل بانک مرکزی که در حال گذار از فاز «خود گوید و خود خندد» به فاز «چشم بندی و شعبده بازی» هستند؛ باید گفت «فرضآنه*»!- (یا به همان زیان خودمانی؛ خودتی!)


(*)  فرضآنه: کسی است که بیشتر از 20 سال است که تحت نظر او دلار تقلبی با «هزینه تولید هر دلار بیشتر از یک دلار تولید می شود و فکر می کند، خیلی زرنگ است.» توهم، نادانی، کلاهبرداری، جهالت و انطباق با حکایت «آش نذری ملانصرالدین» از دیگر ویژه گی های اوست.  کاربرد عملی استفاده از این لغت می تواند این باشد که بجای "خودتی" که بیشتر بار فرهنگی غیر مودبانه دارد، استفاده شود.


برای آشنایی با کاربرد لغت  "فرضآنه" و "فرضآنگی" رجوع شود به یادداشت:

Saturday, December 29, 2012

معرفی کوتاهترین رمانی که تا امروز نوشته ام؛ «به آقای حبیب ا... عسکراولادی مسلمان» -8 دی ماه 91


نیچه در فرازی از کتاب «سودمندی و ناسودمندی تاریخ برای زندگی» می نویسد. تنها صد نفر از انسان هائی که علیرغم درک تاریخ "غیر تاریخی" عمل کردند، رنسانس را در اروپا به راه انداختند و به نتیجه ای که امروز ما از آن میبینیم، رساندند.
و... اینکه اگر قرار باشد، موضوعاتی که برای نیاز امروز می باید خلق شوند؛ توسط کسانی که مسئول مراقبت و جلوگیری از تکرار اشتباهات تاریخی ما در گذشته هستند، تراز شود! دیگر شاهد هیچ نوآوری در تاریخ و اقدام جدید برای تغییر در وضعیتی از زندگی که در آن واقع شده ایم، نخواهیم بود.
این یادداشت را در دفاع از این نظر می نویسم که چزا؟ یادداشت «به حبیب ا... عسکراولادی مسلمان» که در وبلاگ ایران آباد در شب شنبه منتشر شد را یک قطعهء ادبی ویا به معنی دقیق کلمه «رمانی کوتاه مبتنی بر واقعیتی از زندگی اجتماعی ایرانی» ارزیابی می کنم!

یک رمان کوتاه عموماً کشمکش‌های کمتری از یک رمان دارد اما از یک داستان کوتاه پیچیده‌تر است.
(ویکی پدیا)

یادداشتِ «به آقای حبیب ا... عسکراولادی مسلمان» را در حدود 1200 کلمه، عصر روز جمعه نوشتم.
تعداد موضوعات مستقل از هم که بنحو غیرقابل تجزیه در این قطعه آمده و به آن پیچیده گی های یک "رمان کوتاه" میدهد، عبارتند از:

پیش از آغاز

-          1- دیروز 7 دی ماه مهمان دوستی بودیم.
-          2- در حین احوالپرسی دوستمان با نگرانی دست در جیب و کیفش کرد و گفت:
-          3- ساعتی پیش برای زدن بنزین به پمپ بنزین رفته بوده و بنظرش آمده،
-          4-  کارت سوختش را در پمپ جاگذاشته است.
-          5-  نگران بود و با ناراحتی مطمئن شد که «کارت سوخت را در پمپ جا گذاشته است.»
-          6- از او خواستم بجای نگرانی به پمپ بنزین برویم؛
-          7-  و اطمینان دادم همه شهروندان هنوز "دکتر احمدی نژادی" نشده اند و کارت را پیدا خواهیم کرد.
-          8- با بی حوصله گی پاسخ داد «مرد حسابی اینروزها کی کارت جا مانده را به صاحبش برمی گرداند»؟
به اصرار من به پمپ بنزین مراجعه کردیم.
-          9- دوستم را برای پیدا کردن جای پارک - در آن نزدیکی - جلوی پمپ بنزین پیاده کردم.
با دقیقه ای تاخیر ناشی از پارک ماشین،
-          10- به اتاق مدیریت پمپ بنزین رفتم و به جمعی چند نفره از مردان کار و آبرو پیوستم.
در این فاصله دوستم به کارتی که جا گذاشته بود رسیده بود و به محض ورود به من گفت:
-          11- هنوز انسان های خوب پیدا می شوند و کارت را به من دادند.
خواستم از مدیری که پشت میز نشسته بود تشکر کنم.
-          12- بطرف میز رفتم و با فردی مسن و محترم روبرو شدم.
-          13- یک لحظه از این همه شباهت ایشان با آقای حبیب ا... عسکراولادی مسلمان جا خوردم!
سلام و تشکر کردم و خارج شدیم.
-          14- دیروز 7 دی ماه در مصاحبه ای با خبرنگاران؛
-          15- آقای عسکراولادی در خصوص مهدی کروبی و میرحسین موسوی اظهار نظر معتدلی داشتند؛
-          16- و شهادت داده اند که «وصلهء پاره کردن عکس به آقایان نمی چسبد».
 شب که این خبر را می خواندم یاد مدیری که پشت میز در پمپ بنزین دیده بودم افتادم و حیران ماندم از شباهت قابل توجه ایشان به آقای عسکراولادی!

مقدمه:
-          17- ما در یک جامعهء سنتی بزرگ شده ایم.
-          18- هرچند مواضع سیاسی مشابهی با آقای عسکراولادی مسلمان نداشته ام و همواره در رقابت های سیاسی و انتخابی به جناح مقابل ایشان رای داده ام.
-          19- ولی به عنوان یک جریانِ رقیب به سوابق سیاسی ایشان همواره احترام گذاشته ام.
-          20- ایشان را نمایندهء سیاسی بازار سنتی می دانم و حق مطالبهء مواضع سیاسیِ جریانی را که ایشان آن را نمایندگی می کردند را همیشه محترم می دانستم.
در مصاحبه ای که در مورد آن می نویسم.
-          21- نکتهء جالبی دیدم که قبلاً – شاید به دلیل گرفتاری های روزمره – زیاد مورد توجه من قرار نگرفته بود.
-          22- اینکه آقای عسکراولادی در واقع با واگذاری دبیری تشکیلات موتلفه عملاً دوران بازنشستگی "سیاسی" خود را می گذرانند.
-          23- ( این نکته را در جواب سئوالی که در خصوص حصر موسوی و کروبی تاکید کرده بودند دیدم. آنجائی که با متانت بیان کرده اند که «مرا وارد سیاست نکنید».)
حال این یادداشت را خطاب به ایشان و با یک درخواست ساده ادامه می دهم.

آقای عسکراولادی مسلمان!

-          24- ما در ایران هر نوع گران فروشی و احتکار از هم میهنان در بازار سنتی دیده ایم؛
-          25- ولی دزدی؟ نه!
-          26- تعصبات و سختگیری های ایدئولوژیک دیده ایم؛
-          27- ولی حقه بازی و دغل بویژه ارتباط با جن و اجنه؟ نه!
به همین دو دلیل که به درستی آنها اعتقاد دارم و با توجه به بازنشستگی سیاسی شما که می تواند؛
-          28- سرکار را از اتهام وابستگی به غرب، جورج سورس و کودتای نرم مبری نگهدارد.
تقاضا دارم که: «اطلاعات شخصی و صنفی خود را در خصوص "دزدی" آرای مردم در انتخابات سال 88، به محضر مردم ایران – برای نجات کشور و به هر نحوی که خود صلاح می دانید –  اعلام بفرمایید».

-          29- این قلم شاید اعتقادات و جهان بینی مشابه با شما نداشته باشد.
-          30- ولی یقین دارد که قدرت و منصبی که با نجس کردن صفحات کتابِ مقدس دینی بدست آمده باشد، برای شما مقدس نیست.
-          31- حال که نزدیک ترین دوستانِ مومن و متعصب شما هم – در حد برخی از امام جمعه ها -  اینروزها متوجه شده اند؛
-          32- که تیم دعانویس و در خدمتِ اجنه چه بلائی بر سر آرزوهای آنها آورده است؛
«دادن اطلاعاتِ "دزدی" آرای مردم – حداقل – در انتخابات سال 88»، به عنوان سند "استواری" بر اصول اعتقادی شما و مردانی در سن و سال شما ارزیابی خواهد شد و می تواند  دامن شما را از نجاست، دروغ و دغلِ تیم "هالهء نورِ تقلبی" پاک و منزه بنماید!

جناب!

شما را با این درخواست و تاکید بر وجود امکانِ نجاتِ دنیا و آخرتِ دوستانتان! به خدایی که به آن اعتقاد دارید، می سپارم.
-          33- فقط به خاطر داشته باشید که قبل از اینکه خیلی دیر شود؛
«با اعلام مستندات دزدی آرای مردم! می توان از موسوی و کروبی حلالیت خواست؛
-          34- و بعلاوه «حفظ نظم و نظام مملکت را تا برگزاری انتخاباتی سالم که در آیندهء نزدیک برای اصلاح امور می بایستی انجام گیرد»
را از دولتی که میرحسین موسوی برای یک دورهء شش ماهه می تواند تشکیل دهد، درخواست کرد»! 

*****
جمعبندی:
نوشته ای سیاسی که در مجموع حدود 1200 کلمه است. علاوه بر موضوع اصلی که حداکثر در 300تا 400 کلمه بیان شده است؛ شامل 34 گزارهء مفهومی است در 800تا 900 کلمه که:
1-      با روایت قصه ای در یک مهمانی شروع شده تا دفتر مدیریت یک پمپ بنزین ادامه یافته و به خیر و خوشی تمام شده.
2-      موضوعات مورد توجه زندگی، اقتصاد و روانشناسی اجتماعی شخصیت های قصه را به تصویر کشیده؛
3-      به تاریخ اجتماعی یک مبارزهء ناتمام در 34 سال گذشته نظر کرده؛
4-      خصوصیات تاریخی و تحلیل طبقاتی یک قشر اجتماعی – بازار سنتی – را تعریف کرده، به رخ خواننده می کشد؛
5-      به چه باید کرد مورد نیاز جامعهء مدنی می پردازد؛
6-      و براساس ضرورتی منطقی در خواستی سیاسی را مطرح می کند.
وقتی خودم این نوشته را تمام کردم با دوستی که زحمت ادیت آن را می کشید در خصوص سطر به سطر و موضوع به موضوع جدل فکری داشتیم و درنهایتِ کار، به این جمعبندی رسیدیم که یادداشت نوشته شده:
-          یک نوشتهء صرفاً سیاسی که خلاصه نویسیِ لازمهء آن رعایت شده باشد، نیست.
-          یک نوشتهء اجتماعی صرف هم نیست و یک حرکت اجتماعی و یا یک مطالبه اجنماعی را بیان نمی کند.
بلکه یک روایت تاریخی، اجتماعی با بار اقتصادی و فرهنگی معین است که مطالبه ای تاریخی را نیز با خود حمل می کند.

و... به استناد همهء ملاحظاتی که در بالا آمد به این نتیجه رسیدیم که « به آقای حبیب ا... عسکراولادی مسلمان»؛ «کوتاهترین رمانی است که تا بحال نوشته ام»!

این نوشته را تقدیم می کنم به «بالایار مهربانم که دست مرا گرفته؛ از زیر آتشبار درگیری های پودر کنندهء نبرد اندیشه به سلامت بیرون می برد!»